جستجو در وبلاگ

نشر رایگان کتاب

کتاب شما را رایگان چاپ می کنیم

نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها
«کتاب بنویسید...مجوز با ما...چاپ رایگان با ما...حق تألیف هم بگیرید!»

نگاهی به خداشناسی فلسفی در کتاب"امتناع تفکر در فرهنگ دینی"


توسط :استاد مهدی دانشیار ریس مرکز نجوم
دسته بندی موضوعی :اخبار تخصصی کتاب
 1397/07/15
 12:36 AM
نگاهی به خداشناسی فلسفی در کتاب"امتناع تفکر در فرهنگ دینی"

سم الله الرحمن الرحیم

 

نگاهی به خداشناسی فلسفی در کتاب"امتناع تفکر در فرهنگ دینی"

 

در کتاب "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" نویسنده فاضل (آرامش دوستدار)به مساله خدا می پردازد  واین مفهوم را از دید ادیان مختلف وفلسفه هایی چند مورد بحث قرار می دهد ،نویسنده با توجه به اینکه فلسفه باصطلاح اسلامی که در مکتب شیخ الریس ابن سینا ساخته وپرداخته شده است بر گرفته از فلسفه یونانی ومبانی فکری ارسطویی است عنوان می دارد که ابن سینا شارح فلسفه مشایی ارسطو نیست بلکه دگرگون کننده مشرب ارسطویی و یا به تعبیر نویسنده فاضل ،اسلامی کردن این فلسفه است و آنچه از قرائن بر می آید آنچه ارسطو در سدد اثبات آن است آن چیزی نیست که شیخ الرئیس با عنوان خدا از وی نام می برد، ارسطو طبق مشرب یونانی خودش بر خلاف ادیان ابراهیمی که خدارا دارای صفاتی متعدد می داند. ووی را سمیع وبصیر ورحمن ورحیم معرفی می کند اما در فلسفه یونانی خداوند محمول است یعنی مهربانی امری خداوندانه است یا گذشت امری خداوندانه است شهوت امری خدا وندانه است پس این امور خداوندانه در خود طبیعت نهفته اند و چیزی ماورای طبیعت وخارج از آن نیستند پی صفات خداوندانه زیادی در طبیعت وجود دارد که یک از آنها مساله حرکت است نویسنده فاضل اشاره می کند که ارسطو حرکت را امری خداوندانه ودر جوهره طبیعت می داند نه اینکه بگوید خدا محرک اول است واین تغییر از جمله کار هایی است که ابن سینا در راستای تبیین جهان بینی دینی خود آن را روا داشته است وهیچ ربطی به فلسفه یونانی ندارد،نویسنده فاضل  اشاره می کند وجود خدایان متعدد در فرهنگ یونان که گاهی معارض همدیگر نیز هستند توسط الهه ای به نام زئوس به تعدیل می رسد پس خدایی که یونان معرفی می کند خدایی از درون طبیعت است که فلاسفه اسلامی آن را از موجودی درون طبیعت به موجودی برون از طبیعت تبدیل نموده اند،دین در تفکر یونانی چیزی است  این جهانی واین سویی "خداوندیار خداوندگی" دین یونانی برای این است که رویدادهای طبیعی یعنی این جهانی را توجیه کند،در ارتباط انسان با این خدایان در فرهنگ یونانی ،افراد به خود متکی هستند و در برابر خدایان توان طغیان دارند وگاه جلوی آنها می ایستند وهر کاری که بخواهند می کنند ،هر چند مغلوب شوند،خوب این خصلت و مناسبت می بایست از جمله پیامدهای فرهنگ یونانی باشد چرا که با تعدد نیروهای خدایی هر کسی به هر مناسبت درونی که دارد درجهت تقرب به یکی از خدایگان مثلا خدایگان شهوت چرا که شهوت نیز نیرویی خدایست،به مقابله با خدایگان عشق یا ونوس بر می خیزدجهت تقرب به خدایگان جنگ یعنی مارس به مقابله با خدایگان صلح قیام می کند و از فوبوس ودیموس خدایگان ترس وحشت کمک می گیرد وبه قتل وغارت وتجاوز ادامه می دهد ودماغ خدایگان صلح را به خاک می مالد ،در تاریخ مشهور است که انقدر جنگ های خانمان برانداز وبنیان کن در یونان وروم جریان داشت که تا قرنها طول می کشید که همه به ستوه آمده بودند تا آنکه در جنگی که همه مایوس از زئوس شده بودند پناه بردند به ژانواریوس خدایگان در ها ودروازه ها اعلام کردند به نام خدایگان ژانواریوس جنگ را قطع کنید و جنگ متوقف شد وبه میمنت توفق جنگ آن ماه را ژانویه نامیدندفرهنگی که حتی برای دزدی وقتل خدایگان قائل است و چپاول و شهوت رانی را خدایی می داند جز تشویش واظطراب حاصلی برای پیروانش نداردبرای ترس از قحطی وتقرب به خدای روزی، قربانی کردن دخترانشان وسر بردن آنها در برابر مجسمه هایی که نماد آن خدایگان هستند فرهنگی از خرافه های بی حد وحصر که هر کسی براساس توهماتش برای تقرب به خدایگانی خود را اسیر قیودات وبندهای عقیدتی فجیعی می کند ودر نهایت ترسها ونا امیدیها وبی عدالتیها در محور این جریانات خرافاتی  وتوتم پرستی ها به جامعه تزریق می شود، حال با همه این مسائل خوشبخت از آن باشیم که خدایانی پیدا کردیم که می گویند قید وبند نداشته باش وهر چه می خواهی بکن !!!!مسلم است این فرهنگ وخدایگانی در خور کسانی هست که دوست دارند پیرو امیال شیطانی وحیوانی خود بدون هیچ تقیدی باشند.این کیش در مقایسه با ادیانی که اصل وجود خدا را به عنوان موجودی خارج از طبیعت قبول دارند که خدارا نه خود طبیعت ومقهور طبیعت بلکه خالق طبیعت می دانندکه سنن و قوانینی را برای اداره جهان در طبیعت موستولی کرده که تمام این سنن تغییر ناپذیر مقهور اراده اوست و او توانا در مهار این نیروها ست نه همچون زئوس که نتواند بر طغیان آنها غلبه کند بلکه این خداوند خردمند ومهربان حکیم وتوانا که اشراف بر ظاهرو باطن دارد خلقت را نه بیهوده وعبث بلکه هدفمندانه وحکیمانه خلق کرده و جلوه های قدرت وزیبایی وحکمتش را در لابلای اجزای طبیعت قرار داده است وبراساس حکمتش انسان را در جهت رفتن به سوی حیات معقول ارشاد کرده و اختیار انتخاب را برعهده انسان قرار داده که چه راهی را برگزیند . اصول ادیان ابراهیمی اعتقاد به خدای واحد خردمند و وتواناست و اعتقاد بر اینکه از روی قاعده حکمت ولطف انسانی از میان انسانها برای ارشاد و نشان دادن طریق حیات معقول برگزیده شده و همچنین اعتقاد به اصل معاد که بر اساس آن متوجه باشد که انسان در برابر اعمال وکردار وگفتارش مسوول است بله گفتار نیک ،پندارنیک ،وکردار نیک  گرچه خوب است پس مادامی که انسان مسوولیتی در قبال اعمال خود احساس نکند ممکن است در بسیاری از موارد که منافاتی با خواسته های انسان درآن دیده شود آن را نادیده بگیرد وعواقب حیات غیر معقول به انسانها یاداوری میشود که خسران دنیوی واخروی را به همراه دارد در ادیان ابراهیمی به انسان کرامتی عطا شده از سوی خدا گوشزد می شود که حفظ این کرامت و توجه انسان بدین نکته وی را از ارتکاب بسیاری از سیات اخلاقی باز میدارد ومکارم اخلاق را جای گزین آن می کند.

در نگاه به خدایان یونانی و تعدد نیروهای خدایی ، یا خدای واحد قدیر،انسان مختار است که هرکدام ازاین ایدئولوژی ها که مختار است انتخاب کند و با رجوع به خرد واندیشه خود خدایان پراکنده ومتعدد را بپذیرد یا خداوند یکتا و قادر را ،والبته چون هر کدام از این تفکرات و ایدئلوژی ها می تواند زندگی فردی واجنماعی هر کسی را تحت تاثیر خود قرار دهد دقت در انتخاب آنها مهم است چرا که ممکن است حیات معقول و آرامش در گرو آن باشد

در مقایسه ای که نویسنده فاضل بین خدا ی زردشت و خدای ادیان ابراهیمی کرده خدای کیش زردشت را خدایی خردمند ومهربان و همراه ورفیق معرفی می کند که البته این خدای در برابر اهریمن در پاره ای از موارد کم آورده و دستش بسته است و به امید روزی نشسته که شاید اهریمن پرستان متنبه شوند وزمام امور عالم را بدست با کفایت او بسپارند ووی اندیشه نیک وکردارنیک وگفتارنیک را برجهان بگستراند،اهورامزدا که با همزادش اهریمن مولود مادری به نام زروان خداوند زمان بیکران هستند و اهورا مزدا خدای پاکی ونورانیت واهریمن خدای ظلمت وسیاهی وتباهیست که در اشتباهی که زروان در دوران بارداری انجام داد به خیال آنکه حامل اهورامزداست نذر میکند در صورت فارق شدن زمام امور عالم را  به اولین فرزند مولود خودبسپارد بنا به بخت بد از وجود اهریمن در بطنش خبری نداشت ودر هنگامه تولد متوجه شد که مولودی از وی زاده شده به غایت کریه وزشت وظلمانی و قبل از اهورا مزدا متولد شده است وبعد از آن اهورا متولد شد که به خلاف اهریمن بسیار نورانی وزیبا بود ولی بنا به عهدی که بسته بود زمام امور دنیا را به مولود اولش سپرد پس اول خدایی که برجهان مستولی شد خدای ظلمت وپلشتی بود و دوره های متمادی این خدای برجهان فرمانروایی کرد و خلقی مثل خود درجهان به وجود آورد خالق خورشید سیاه شد که در هنگام کسوف خود را نشان میدهد خالق ماه سیاه شد که در هنگام خسوف می بینیم خالق ستارگان دونباله دار شد و خیلی چیز های دیگر بعد از اهریمن زمان امور چند صباحی به دست اهورا بود که پاکی را آفرید نور را آفرید خورشید وماه تابان را آفرید اما در پاره ای از مسائل مقهور اهریمن است وکاری از دستش ساخته نیست خردمندی همراه ورفیقی ناتوان که یارای مقابله با اهریمن را ندارد شرافت اهورامزدا بدان است که دامنش به هیچ ظلمی وستمی آلوده نشده در صورتی که خداوند ادیان ابراهیمی خوب وبد بدو منتسب است هم پاکی مسیح از اوست و هم کید ومکر وحیله شیطان خداوند ادیان ابراهیمی خود را بهترین مکر کنندگان  معرفی می کند،و بر قلب افرادی مهر می زند و آنها را گمراه و نابود می کند در صورتی که خدای زردشت ازاین سیاه کاریها مبراست پاک است ودرست و آن اهریمن است که گمراه می کند ظلم می کند و به بدی می خواند نه اهورای پاک،خدای زردشت نمی گوید که من را اطاعت کنید می گوید من همراه شما هستم،ودر خرد ورزی با شما انبازم زردشت علیه السلام در کتابش اوستا با خدایش صحبت می کند،ولی در مقابل در قرآن فقط خداست که سخن می گوید نه کس دیگر واگر هم قولی از کسی شده خدا از زبان او می گوید یا دائما می گوید ای رسول من به مردم بگو

پس در این نگاهی که نویسنده فاضل به کیش زردشت دارد،خدای زردشت را خدایی پاک وخردمند ودر عین حال ضعیف که مغلوب اهریمن است معرفی می کند و در مقابل اهریمن را خدایی کثیف وظلمانی ولی قدرتمند که بر نیروهای کل جهان احاطه دارد و جهان را به فساد وتباهی کشیده است غلبه نور بر ظلمت مشخص نیست ممکن است تا ابد اهورا مغلوب  و دست وپا بسته وبه عزلت نشسته باشدو شاید این به ذهن بیاید در این نبرد نور وظلمت که همچنان اهریمن ترک تازی و قدرتی خدایی دارد چه بهتر که برای بهروزی وکامیابی جانب اهریمن را داشته باشیم تا اهورای ضعیف وذلیل شده را چه نیرویی واز کجا برآید که اهریمن را مهار کند

اما در ادیان ابراهیمی شالوده جهان بر اساس پاکی نهاده شده وخدای خردمند وبزرگی معرفی می شود با جمیع صفات کمالیه از دانا ، توانا ، مهربان، رفیق و شفیق و...و اصل شر وشرور در راستای آن معرفی شده که در جهان نه به عنوان یک نیروی خدا گون بلکه به عنوان نیرویی ضعیف و مخلوق نقش آزمودن انسان را تارسیدن به مقصودش بازی می کندنقش شیطان در ادیان ابراهیمی بسان دربان وفرشته ای است که با القای شبهات با آزمودن میزان ایمان افراد از ورود افرادی که حقه ونیرنگ وریا را پیشه خود نموده اند به ورطه رضوان الهی جلو گیری می کند، چرا که طبق این آیین ها در سلوک انسان و راه حیات معقول  این است که هر دم آزموده شود،این شروری هم که از انسان سر می زند به مدد توانایی های خدادادی است که در انسان وطبیعت نهاده شده و انسان به عنوان یک نرم افزار از آن استفاده می کند چه استفاده در راه مکارم اخلاق چه بر خلاف آن همه از یک نیرو نشات می گیردو مراد از مکر الهی این است که در این منش که انسان پیش گرفته تمام نیروهای ودیعه گذاشته در طبیعت ودر نهادش که خدا دادیست به همراه عنایات دیگر شامل حالش می شود نه مانع از ارتکاب آن تا انسان به این وسیله به قهقرای حیوانیت سقوط کند همانگونه که اگر در مسیر مکارم از آنها استفاده می کرد به منتهای کمال انسانیت می رسید ، در ادیان ابراهیمی اشاره شده این ثمره پایبندی به مکارم الاخلاق یا پشت پا زدن به این مکارم در این دنیا ودر دنیای دیگر به هر انسانی می رسد ودر حقیقت هر عملی پژواکی دارد که انسان با زتاب آن را در زندگیش مشاهده خواهد کرد چه این دنیا چه در دنیای ماورای دنیا ودر اصل اعمال انسان در این کیش ها از بین نخواهد رفت همواره با انسان است  انسان موجودی ازلی وابدیست ودر ابدیت سیر خواهد کرد موجودیست که فنا نمی شود و از حالتی به حالت دیگر واز دنیایی به دنیای دیگر وارد می شود ، خدای ابراهیم خداوند علیم وقدیر است نه خدای مغلوب و همسنگ اهریمن و در عین حال رفیق وهمراست که می گوید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را که من از رگ قلب به شما نزدیک ترم وبرای همنشینی با من جا ومکان خاصی را طلب نکنید همه جا عرصه حضور خداست و هرکس به خدا توکل کند او  را بهترین وکیلان خواهد یافت ، خدای ابراهیم خدایست که از انسانها به جهت   یاری انسانهای دیگر قرض الحسنه می طلبد می گوید به خدا قرض الحسنه بدهید یعنی اگر به هم نوعانتان کمک کنید به من پولی را قرض داده اید که علی رغم اینکه من ربا را بر همگان حرام کردم وربا خوار را محارب با خود نام بردم ولی من به شما ربا می دهم وداراییتان را مضاعف می کنم خدای ابراهیم خدایست که در مورد حساب رسی به اعمال انسان خطاب می کند خودت حساب خودت را محاسبه کن تا کس دیگر برآن نظری نداشته باشد در ادیان ابراهیمی در رابطه بین انسان وخدا عبودیت را مطرح می کند عبودیت یعنی حضور داشتن در برابر خویشتن و از این حالت خارج نشدن ، پس متذکر می شود که هر که خود را شناخت خدای خود را شناخته در ادیان ابراهیمی خدا در درون هر کسی وجود دارد وهر کس با غور در وجود خود با او مانوس می شود در ادیان ابراهیمی توجه به خویشتن توجه به خدا وغرق شدن در نور خدا معرفی می شودعبودیت به معنی بندگی واسیری وتو سری خوردن نیست  چنانکه نویسنده فاضل بدان اشاره می کند.

خوب هر انسان خردمندی با مقایسه مکاتب بدون غرض ومرض ، حب وکینه می تواند سره را از ناسره تشخیص داده و گفتار درست از نادرست  وراه حیات معقول وغیر معقول را تشخیص دهد.

شهرری 28 دی 1394


ارسال نظر: